عشق یک طرفه 5
پارت (5)
لطفا حمایت کنید 🌹🏵️خوب برو ادامه مطلب
*مرینت*
دست کردم تو جیبم که گوشیم توش بود با خودم گفتم چقدر اهمق هست بعد چون آدرین هم داخل این کار دست داشت زنگش زدم
م:عوضی چطور تونستی من رو بدی به دست اینا
آ:من فقط می خواستم بیای پیشم حالا کجای
م:نمی دونم مت من رو آورده یه جای بیرون از شهر
آ:اوکی لُکیشن بده بیام دنبالت
م:هوفففف باشه
پایان تماس
لُکیشن رو فرستادم بعد رفتم نشستم رو تخت و به طراحی هام فکر میکرم فقط با این فکر آروم میشم
*آدرین*
بالاخره مرینت رو پیدا کردم رفتم تو و هرکی میامد جلو میزدم لت و پارش میکردم رسیدم به ی اتاقی که صدای مرینت اومد
م:آدرین خودتی
آ:آره از جلو در برو کنار تا بازش کنم
م:باشه
بعد با یه لگد در رو شکوندم(اینجاش خیلی فیلم هندی شد)
دست مرینت رو گرفتم و بردم سوار ماشین کردم.
م:منو ببر شرکت بابات فکر کنم اخراجم کنه بخاطر این یارو مت
آ:نترس من به بابام گفتم حالا میریم خونه من
م:نه خیر من میرم خونه خودم
آ:ولی وقتی سوار شدی راه بازگشتی نیست
م:آدرین خستمه ببرم خونه
آ:باشه پس منم میام خونه تو
م:باشه بیا
آ:راستی مت با تو چیکار کرد
دیدم داره گریه میکنه و دیگه ساکت شدم............... آ:پیاده شو رسیدیم
پیاده شد بعد در رو باز کرد و رفتیم داخل خودش رفت روش گرفت و اومد غذا درست کنه که.......
*مرینت*
بعد از حمام رفتم غذا درست کنم که نزاشتم ببینه چی درست میکنم رفت رو مبل نشست و تلویزیون دید منم رفتم پیدزا با پنیر زیاد درست کردم همون چور که آدرین دوست داره فکر کنم هنوز عاشقشم پیدزا آماده شد بردم بخوریم میز رو چیدم که آدرین گفت
آ:به به انگار هنوز یادته نکنه هنوز عاشقمی
م:نه خیر بیا غذات رو بخور
آ:باشه
خوب انگار تموم شد بای بای تا پارت بعد